هست از تدبیر و هم دلواپسی

ساخت وبلاگ

عشق غوغا می کند. آبها را بر هم می زند تا ماهیان مرده بالا آیند و بادها را می آشوبد تا خاکهای سیاه برخیزند و آنگاه روبیده شوند. عشق کلک خامان می شکند و عیار نااهلان برملا می سازد. در طوفانهای عشق هیچ غم از دیوان نیست که دیوان خود پایان خویش اند.

 
در دیوان عشق نیز حکم این است که آتش دُردها بسوزاند و بلا زخم های کهنه مرهم کند. پس خوش باشید ای عاشقان آن هنگام که شعله ها زبانه کشند. 


حلمی | کتاب لامکان


هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 201 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

ما را به جهان سرایداران خوانند
بر تارک شب شهاب باران خوانند
آنسوی زمان به عشق دربان خوانند
بر روی زمین شهان پنهان خوانند

حلمی

دوبیتی حلمی - ما را به زجهان سرایداران خوانند


هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 167 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

خردمند چون با چپ مخالف است به راست متمایل نمی شود و چون راست راه نمی برد به چپ نمی خیزد. خردمند راه میان را برمی گزیند و آن همان صراط مستقیم است. آن راه که در کتابهای آسمانی ست و او در میان قلب یافته است. آن راه در قلب است؛ در بطن جان.  صراط مستقیم، راه میان است. آن راه خاموشان است. راهی که جز از طریق خاموشی بیان نمی شود و خاموشی، راه سخن است. آن راه که در آن لبها بسته اند و چشمها بسته اند، و پاها به سویی نمی روند و دستها چیزی نمی جویند، و چون چنین شود خورشید خاموشی رخ می کند و خداوند در قلب سخن می آغازد.  حلمی | کتاب لامکان هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

آنگاه که سالک به تمامی خود را شناخت «عاشق» می شود. و عاشق می گوید: «من در مشت خودم، جهان در مشت من است.»


حلمی | کتاب لامکان


هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

«آنان که بر زمین اصلاح طلبان نامدارند به حقیقت افسادگران اند. ایشان فرزندان دنیایند، صاحبان دنیایند، و در لباس ظاهر می زیند و در لباس ظاهر می میرند. اصلاً نیستند که بزیند، اصلاً نیامده اند که بروند. از ابتدا مرده اند و تا انتها مرده اند و با مرگ نیز از مرگی به مرگی دیگر رهسپارند تا آن دم که در تلنبار فساد و ظلمت پشت هاشان خمیده شود و دهانشان کف کند و مغزهاشان در هم ژولیده شود و نفس هاشان از بوی اشمئزاز خویش بالا آورد. آنگاه در دوزخهای خویش چشم می گشایند و در می یابند همه سو آتش است و همه سو هیزمهای تاوان پشته بر پشته است و ایشان از آتش می گریزند و چون از آتش می گریزند در آتش فروتر می شوند و آتش فسادهای ایشان آرام آرام می سوزاندشان و پرده های ظلمت را در خون و آه و رنج یکی یکی فرو می شوید و چون رنجهای نفس به آخر شد، رنجهای جان می آغازد و آنگاه در می یابند که آن زمان که خود را بر زمین اصلاح طلبان می نامیدند به حقیقت افسادگران بوده اند و درمی یابند ملک دنیا و فرزندی دنیا به تفی نمی ارزد و ابرانسانی جز خونخواری نیست و انسان لباسی بیش نیست که روح بر خود گزیده است. و آنگاه به جستجوی روح راهی می شوند، و به جستجوی خود به هر سو روان می گردند و هر سو را می پویند و هر کو را می کاوند تا شاید از خود نشانی یابند و چون همه سوها جوییده شد و همه کوها پیموده، درمی یابند باید بر سر جای خویش بنشینند و هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 208 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

دل این غمزده ی خسته ی تنها چه کنددر قفس مرغ غزلخوان خوش آوا چه کند تا خدا پر زد و ایوان فلک تاب نداشتهوزنان دست فشان جز به تمّنا چه کند شعله تا منزل خورشید چو در سیر خوشستدر مه و جلوه ی عاریّه تماشا چه کند طرب از چشمه ی خوابست و صفای دل ماورنه دل با خموشی شب صحرا چه کند عیش مستانه کن و باده ی دردانه طلبعاشق مست مگو با غم فردا چه کند سر سجّاده به دیوان مَلِک خواهم دادلشکر آینه با آن بت خارا چه کند مُلک و نام و غزل و باده از آن دل ماستمردم خوابرو با جام مطلّا چه کند صحبت عشق تو شد، غیر تو و حرف تو نیستکوسه ی آب تو در ساحل و دریا چه کند دل من برد بدان اوج فلک آن شه مستمانده این جاست که با مردم حاشا چه کند حلمیا روح شو فارغ کن از این خاک دلتملّت خفته بدین صوت دلارا چه کند   هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 220 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

بنگرم بر شادی های تن و ملال روح
و بنگرم بر شادی های روح و ملال تن
و بنگرم بر این هر دو؛ آه هیچکدام!
و بنگرم بر این هیچکدام؛ وای هر دو!


حلمی | کتاب لامکان


هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 227 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

رستنی دارد دل دیوانه خو 
رستنی از هر دری از هر دو سو
از سر صحن میان تا لامکان 
تا شود با روح تازان روبرو

حلمی

دوبیتی حلمی - رستنی دارد دل دیوانه خو

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 194 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

عقلها اگرچه درخشان خوش اند، امّا این قلبهای درخشان اند که کار می کنند. این قلبهایند که راههای زرّین می گشایند، عمارت های جاودانه می سازند، رقص و موسیقی و کلمه در هم می بافند و تمدّن ها از هیچ برمی آورنند.


عقلها اگرچه درخشان خوش اند، چه بمانند و چه فرّار و دوان به هر سو که قدر دانسته شوند، امّا این قلبهایند که استوار به مدار خویش می تپند و سرزمین ها برکت می دهند.


حلمی | کتاب لامکان


هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

دوست بیا در حرم پارسی
این خُم معراج و دم پارسی
روز و شب از خطۀ بی نام او
معجزه ها از قلم پارسی
حلمی
دوبیتی حلمی - دوست بیا در حرم پارسی

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 19:21

دوبیتی حلمی

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

پیش از آزادی، طوفانی سهمگینو پیش از طوفانی سهمگینآرامشی کذایی ستچنانچه پیش از یقین، شکّو پیش از شکّایمانی دروغین است. در سرم شوق طوفانهاست و در دلم طغیان هزار اقیانوس.آرام آرام اجتماعی را که دیرزمانی ست از خود رانده ام به خود فرا می خوانم. آهسته آهسته زمان حجاب افکندنها و سر به باد دادنهاست. زمانه ی آزادی ست، لیک پیش از آن زمانه ی لرزه ها و رعدهاست.  آستین می تکانم و پا می کوبم. چرا که زمانه ی خنده ها، لیک پیش از آن زمانه ی آهها و دردهاست.    حلمی | کتاب لامکان هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

دوبیتی حلمی

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 218 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

قدرت، بار مهیبی ست که کوچکان را فاسد و متوسّط الحالان را در هم می کوبد. مردم را به بازی می گیرد، فرومایه را به حیوانی درنده بدل می سازد و از میانمایه احمقی تمام عیار، بازیچه ی دست این و آن می سازد. قدرت یک آزمون از آزمونهای الهی ست و عیارها را رو می کند. باید چهره بسوزاند آن کس که داماد خدمت است، باید فتیله ی حرف پایین کشد و خرقه ی عمل پنهانی تن کند. آن کس را که شوق خدمت است حبّ خلق آتش است. ارواح پاک همه در سایه اند و خادمان عشق را کس چهره نمی داند و نام نمی شناسد. در کار خدمت، شهرت خوبان تنها در نزد خداست. عمل خدمت، بی مزد و منّت است و آن کس که کار حقّ می کند را مزدی از خلق نیست. دریوزگان مزد همه بندگان قدرت اند. چنان که قدرت، سقوط ناکارآمدان است و ایشان را بهر پخته شدن به تنورهای سرخ تاوان فرو می اندازد، خدمت، صعود فرزانگان است و برجستگان روح را به فرشتگان الهی بدل می سازد.  حلمی | کتاب لامکان هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 172 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

رسم ما، آیین ما، تدبیر مارقص و نور و موسقی بهر خدا کار ما،‌ دیدار ما، انذار ماپر کشیدن از زمین سوی سما حرف ما، فتوای ما، تقوای ماخدمت بی مزد و بی روی و ریا خلق گریان! شکوه از دیوان کنی؟خونتان در شیشه ها حکم شما کار خوبان بهر جان نادیده ای چونکه کار عشق، بی نام و نما زور و زردزدان تو را دوشیده اندچون درونت گنجه ی صد حیله ها تا تو از نور شفقّت مرده ایناله از نامردمی ها بس خطا هر چه بر تو خود تویی، خود را ببیناین چنین بر خود ستمکاری چرا؟ کار دل آموز و از خود باز شوتا بدانی کار دل کار شفا حلمی از آن شاه خنیا فاش گفتموعد برخاستن از خواب ما هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

دوبیتی حلمی

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 199 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

جان به لب آورده ای، دست مریزاد دل 
تاب و توان برده ای، خانه ات آباد دل 
هر چه بری مرحبا، هر چه کنی آفرین
طاقت ما دید حقّ تا که به ما داد دل


حلمی                

Mystery Of The Universe - Freydoon Rassouli

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 189 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

دوبیتی حلمی - گفت با <a href=تشویش پس مقصد کجاست؟" height="673" width="648">

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

عشق، آزادی است. دوست داشتن، مجال دادن است. شما به آن کس که بیشتر دوست می دارید بیشتر مجال خود بودن می دهید. این مجال دادن از قدرت است؛ قدرت عشق.  آنجا که عشق حکم می راند روح ها فردیت خویش باز می یابند و هر کس سرگرم کار و بار خویش است. آنجا که عشق حکم می راند، هیچ کس شبیه هیچ کس نیست. بلکه هر کس شبیه خود است و چون هر کس شبیه خود است، خود را دوست می دارد، و چون خود را دوست می دارد دیگران را نیز دوست می دارد و چنین کارها به سامان پیش می رود. حلمی | کتاب لامکان هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 227 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16

حال خرابت از دم دانش و عقل بشریستاز من خواب مانده و این نفس بی خبریست ورد زبان شد عشق عشق، سوز دلی کجا کجاپرده برون چه نقش نقش، وه که درون بی ثمریست گفت تو را هزار بار نقش برون چه کار کارچشم ببند و روح شو، نقش درون حور و پریست آه از این جماعت گرد پیاله تشنگاندست فشان و مست شو، رو که درون تو دریست خواب شبانه راست بود، دوش پیاله ای بگفتمذهب ماست مستی و هر چه به غیر کافریست عشق چو لفظ هرز شد بر لب و جان یاوه گویاوه طلای ناب گشت، بین که هماره مشتریست کعبه ی ماست جان او،  قصّه ی ماست آن اوآن نهفته از نظر از همه نقل ها بریست باده به جام توست هی، هی دم این و آن مروراه تو راست راه توست، وه که به جز تو نیست نیست بانگ می است حلمیا، سوی نهان شتاب کنحیّ علی الصّلاة دل بر زده اند چاره چیست هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 197 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 0:16